کنایه از شیرازه بستن باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (فرهنگ فارسی معین). بند کردن حد چیزی و شیرازه بستن. (غیاث) : دلم را بزنهار زه برزدی به جادوزبانی گره برزدی. نظامی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به زه شود
کنایه از شیرازه بستن باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (فرهنگ فارسی معین). بند کردن حد چیزی و شیرازه بستن. (غیاث) : دلم را بزنهار زه برزدی به جادوزبانی گره برزدی. نظامی (از فرهنگ رشیدی). رجوع به زه شود
در بیت زیر، ظاهراً بمعنی پریشان کردن کاری و گسیختن شیرازۀ آن و یا پاداش نیکی کار کسی را از میان بردن آمده است: از یاری تو بریدم ای یار بردی زه کار من زهی کار. نظامی
در بیت زیر، ظاهراً بمعنی پریشان کردن کاری و گسیختن شیرازۀ آن و یا پاداش نیکی کار کسی را از میان بردن آمده است: از یاری تو بریدم ای یار بردی زه کار من زهی کار. نظامی